چه نعمت می دهی یارب؟

باز گریان، باز دلتنگ، باز هم صدای دل به گوش عقل غران است 

دستها لرزان، پایها بی جان 

چشمها خیره از سقف اتاق می پرسد 

چه نعمت می دهی یارب 

که سر سوادگر بک لحظه مردن می شود 

راهها باریک و طولانی است  

سقف آسمان کوتاه است 

زندگی محبوس می خواهد 

تنفس در هوایی این چنین سخت است 

دل من تنگ و بی پروا از گل پژمرده می پرسد 

چه نعمت می دهی یارب 

سویدای دل از رنگ سپیده می گریزد 

سواری از درون شوریده می آید 

به افساری غریبانه 

و این آشوب اندیشه نمادی از تمام بی کسیهاست 

نوایی اندهناک از عمق سینه ام  

بازدم احساس من گشته است  

چه نعمت می دهی یارب 

که اسب زخمی قسمت شیهه نتواند کشیدن  

لگام او جگرسوزانه تنگ است...

نظرات 2 + ارسال نظر
دختر باران پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:47 http://taranom-2010.blogsky.com

سلام الهام جان ممنون که به من سر زدی
لینکت می کنم عزیزم.
امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم.
اگه دوست داشتی وب منو لینک کن.
موفق باشی عزیزم.

علی جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:42 http://www.eurosport.ir

سلام دوست عزیز
اگه اهل فوتبال اروپا هستی میتونی هر روز به وبمون سر بزنی و حدود ۱۰ الی ۱۵ خبر از فوتبال روز اروپارا بخونی
دوست دارم اگه خبر گزاریمون خوبه یکی از مشتری های وبمون باشی

خبر گزاری یورواسپرت در ایران
www.eurosport.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد