احساس سرد

احساس به زیر صفر رسید 

و اشکهایم یخ بست 

رازهایی که در بزرگی برملا شد 

حماقت کودکیم را نشان داد 

و من کشف شدم 

و سوگند یاد کردم به ناامیدی 

یک جسم لرزان، یک روح سرد 

عشاق پوچ، لاابالی 

ادیان خاموش، طرد شده 

زندگی سراسر سرما 

احساس به زیر صفر رسیده 

اشکهای یخ زده 

سهم من 

از رازهایی که در بزرگی برملا شد 

آرزوها

و چه شد که در این جمعه آرامتر از هر چه مزار 

من مرده صفت 

خسته از همه دوستکان 

در پی انتقاد دشمنان مهربان 

می گذارم رو به سوی زندگی  

با عبور از گورها. 

می کشم با ناامیدی 

کوله بار آرزوهای محال 

و چقدر می لرزم 

نکند پای بلغزد در این قبرستان 

نکند گور برد همه آرزوهای مرا